از «شب قوزی» تا «علت مرگ: نامعلوم»

به‌نظر می‌رسد در روزهایی که سینمای روایت‌ داستانی در «قصه» به یک بن‌بست جدی رسیده و کمدی‌های بی‌محتوا در سطح بی‌ارزش، سالن‌های سینما را اشغال کرده‌اند، سینمای ملی ایران هنوز هم زنده است. نفس کشیدن این سینما به جهت بیان آسیب‌های اجتماعی برای جامعه‌ درتاریکی‌مانده‌ ایران یک اتفاق ویژه است؛ زیرا یکی از چرخ‌های مهم توسعه‌ پایدار «اجتماع» است و اگر مشکلات مرتبط با آن به‌درستی بیان شود، شاهدِ به حرکت درآمدن سایر چرخ‌ها مانند اقتصاد و محیط‌زیست نیز خواهیم بود. به بیان دیگر، برای رسیدن به یک جامعه‌ پویا نیازمند تابیدن نور بر بخش‌های تاریک آن هستیم. همواره پرداختن به ایده‌های مستورمانده در لایه‌های پوسیده اجتماع و سنت دشوار است. گاهی رسیدن به یک مفهومِ تصویری بسیار ساده چنان دچار بدفهمی می‌شود که بیم هرگونه اتفاق ناگوار برای عوامل اثر قابل حدس است.

اما نخستین جرقه‌های فیلم‌های مبتنی‌بر تفکر در نیمه دهه ۴۰ زده شد. در اوج رواج فیلم‌های جاهلی و توفیق شخصیت‌های لمپن بر پرده سینماها «شب قوزی» ساخته «فرخ غفاری» در سال ۱۳۴۳ یکی از اولین فیلم‌های ایرانی بود که به اقشار مختلف مردم از دریچه طنز و کمدی نگاه انتقادی می‌انداخت. این شاید اولین‌بار بود که دستگاه سانسور برای توقیف یک فیلم به هر کاری دست زد تا اثری خلاق در محاق بماند تا کمترین ارتباط را با تماشاگر داشته باشد. محور اصلی قصه مرد قوزی یک گروه نمایشی بود که لقمه بزرگ غذایی در گلویش او را خفه کرده بود و اطرافیانش جسد او را جایی رها می‌کردند و جسد دست‌به‌دست می‌گشت و افراد بسیاری را درگیر می‌کرد.

ماجراهای فیلم در نسخه اول فیلمنامه براساس «قصه‌های هزار و یک شب» نوشته شده بود و همین سبب سانسور فیلم شد تا سازنده اثر مجبور به تغییر در زمانِ وقایع شود. این فیلم یک نقطه عطف پررنگ در سینمای ایران شد؛ زیرا هم‌زمان توانست از فیلم‌ فارسی فاصله بگیرد و مهمتر از آن نقدی متفاوت بر جامعه وارد سازد. دیالوگ پایانی فیلم شروعی درخشان برای موج نوی سینمای ایران شد؛ جایی که افسر نگهبان با بازی درخور «زکریا هاشمی» به جسد قوزی اشاره کرد و گفت «مرگ تو خیلی چیزها را روشن کرد و این خودش یک نوع خدمت است».

۶۰ سال بعد از این فیلم و زمانی که سینمای جامعه‌محور بسیار کم‌رنگ شده بود، «علی زنگار» با تیمی جوان و جسور راهی کویر شهداد در استان کرمان شد تا خوانشی جدید از پیوند ادبیات و سینما را به مردم تحویل دهند. «علت مرگ: نامعلوم» روایت هفت مسافر پیش از طلوع آفتاب است که شهداد را به مقصد کرمان ترک می‌کنند، اما مرگ ناگهانی یکی از مسافران حادثه محرکی برای به چالش کشیدن اخلاقِ اجتماعی می‌شود. این تک‌جمله علی زرنگار، نویسنده و کارگردان اثر، یک واقعیت غیر‌قابل‌انکار است؛ «سینما، تاریخ‌نگاری اجتماعی‌ است. فیلمِ اجتماعی، روایتگرِ روزگاری‌ست که بر مردمان می‌رود، و «علت مرگ: نامعلوم» یک فیلمِ اجتماعی‌ است که وفادارانه به واقعیت می‌پردازد».

ایده فیلمنامه براساس تکنیک نوشته شده، برای هر لحظه از آن یک چالش عمیق را از جامعه گرفته و با فکر به تصویر درآورده. همه‌ بازی‌ها به‌ویژه بازی «بانیپال شومون»، درخور و در چارچوب فیلم بوده و فیلمبرداری نیز بدون هیچ خودنمایی کاملاً در خدمت اثر است. تدوین و صدا هم در یک استاندارد حرفه‌ای به‌کار گرفته‌ شده است و همگی این موارد یک فیلم اولی مطلوب را بعد از سه سال توقیف راهی اکران کرده است. اثر، حرف و دغدغه دارد. ترکیب کارگردان و «مجید برزگر» به‌عنوان تهیه‌کننده جواب داده و یک اثر اجتماعی کاملاً مستقل چه از لحاظ مالی چه از ابعاد فکری تولید شده است.

ازآنجاکه سازنده اثر یک پیشینه ادبی دارد، شاید این گمان را بتواند تقویت کند که او نیز به سراغ «قصه‌های هزار و یک شب» رفته تا «شب قوزی» یکبار دیگر اکران عمومی شود. اینکه فیلم چند سال توقیف بوده، اصلاً مهم نیست؛ زیرا باز هم اثری به نمایش عموم رسیده که در راستای اهداف توسعه اخلاقی یک ملت و یک سرزمین قرار می‌گیرد. از آنجا که مناسبات جامعه نیاز به‌روشنی در اخلاق و شفافیت در نقد دارد، دو فیلم یادشده در تاریخ سیاسی سینمای ایران ماندگار خواهند شد.

این یادداشت در روزنامه پیام ما منتشر شده است

About محسن تیزهوش

Check Also

آکاسا؛ رنج‌های یک اکوتون

مستند «آکاسا، شهر من» محصول کشور رومانی و آلمان در سال ۲۰۲۰ که توسط «رادو …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *