«سرزمین عسل» به کارگردانی «تامارا کوتفسکا» و «لوبومیر استفانو»، در مورد زندگی یک زن زنبوردارِ میانسال به نام «هاتیزه موراتووا» است. این مستند در سال ۲۰۱۹ ساخته شد و توانست نظر مثبت بسیاری از منتقدین را به خود جلب کند. مستند برآمده از یک تحقیق و پژوهش ششماهه و حضور در خلوت یک زن روستایی است و ساخت آن بیش از سه سال زمان برده است. فیلم نگاهی دراماتیک به همنشینی انسان و طبیعت دارد که زیباشناسی بصری، عنصر اصلی آن است. اثر با اینکه در ابتدا سفارشی و در راستای برنامۀ حفاظت از محیطزیست و با حمایت آژانس توسعه و همکاری سوئیس و آژانس فیلم مقدونیه فیلمبرداری شده، اما در نهایت به پرترهای جذاب و نگاهی نزدیک به موضوع از یک زن جدی و کوشا تبدیل میشود که سعی دارد در دنیای مدرنشده، به بَدْویترین شکل ممکن، هزینههای زندگی خود و مادر پیرش را تأمین کند و همین موضوع برای او سراسر چالش میشود.
«سرزمین عسل» اولینبار در دنیا در جشنوارۀ فیلم «ساندنس» ۲۰۱۹ در بخش مسابقۀ فیلمهای مستند سینمای جهان نمایش داده شد و جایزۀ بزرگ داوران این بخش را دریافت کرد و بعد نیز در نودودومین دورۀ جوایز «اسکار» در دو رشتۀ بهترین فیلم خارجیزبان و بهترین مستند، نامزد شد. در این مستند، هیچ روایتگری وجود ندارد و چهرۀ مهربان «هاتیزه» برای تعریف کامل داستان، به اندازۀ کافی گویاست. در ابتدا شاید تماشاگر پیش خود چنین فکر کند که تماشای این مستند که دربارۀ یک زنبوردار مقدونیهای است، چندان سرگرمکننده نیست، اما توانایی این مستند بهقدری بالاست که هر بینندۀ سختپسندی را نیز با خود همراه میکند. مستند در قابی بر پایۀ جامعهشناسی روستایی و با استفاده از دانش اقلیمی و اکولوژیکی ساخته شده و برای همین کشدار و خالیازمعنا نشده است. در نماهای نخستین از این مستند، زنی را در لانگشات میبینیم که با طبیعت منطبق شده و تمام دردسرهای ممکن برای کسب درآمد و بقاء را به جان خریده و اقلیم کوهستانی را به محیط شهری پیوند میزند تا مخاطب، زیستن در یک اقلیم دورافتاده را بیشتر درک کند. «هاتیزه» با صلابت از مکانهای صعبالعبور و کوهستانی میگذرد تا به کندوهای عسل در دل کوه برسد. او با خونسردی درِ کندوهایش را باز میکند و عسلهایی که پرورش داده، برداشت میکند. در جهان امروز که همهچیز ماشینی شده، زنی در میان زنبورها نشسته و با صلح و دوستی با آنها رفتار کرده و هربار فقط نصفی از عسلها را برداشت میکند و برای زنبورها روی سنگ عسل میریزد و میگوید: نصف مال من، نصف مال شما!
دوربین از همان ابتدا به خلوت شخصیت مرکزی رفته و در آنجا ارتباط عمیقی را بین مادر و دختر کشف کرده و به تصویر میکشد. «هاتیزه» در ابتدا از دوربین خجالت کشیده و این در رفتارش مشخص است، اما با گذر زمان آنقدر دوستداشتنی رفتار میکند و همین سبب میشود تا مخاطب خیلی سریع با او و زندگیاش همراه شود. سازندگان اثر، هوشمندانه دوربین را در کنار زنبورها نگه میدارند؛ زیرا آنجا تمام عناصر تشکیلدهندۀ داستان به وجود میآیند. در میانِ روایتی که مستند بیان میکند، چند نقطۀ عطف شکل میگیرد؛ از همسایۀ زیادهخواهی که به روستا آمده تا ازبینرفتن منابعطبیعی و کمشدنِ زنبورها و ازبینرفتن منابع آب. مهمترین اتفاقی که به یک لحظۀ سینمایی و تراژیک ختم میشود، مرگِ مادرِ «هاتیزه» است؛ از یک زمستان سرد و شرایطی دشوار، یک سکانس کمنظیر رخ میدهد؛ «هاتیزه» بهتنهایی مادرش را در سیاهی شب و در تنهایی دفن میکند. حالا او مجبور به ادامۀ زندگی است، حتی اگر خودش باشد و سگش و زنبورهایش. مستند جایی برنده شده که چندان دخالتی در روند ماجراهای روستا ندارد و دوربین تنها نظارهگرِ اتفاقات است و تیم سازنده، یک اثر انسانی را به تماشاگر هدیه میدهند.
در سراسر این فیلم، مفاهیمی همچون طبیعت، خانواده، سنت، احترام به خانواده و صلح با جهان به تصویر کشیده میشوند. در پایان مستند، میتوان از «هاتیزه» به شمایلِ آخرین زن اروپا رسید که برای زیستن همچنان به دنبال تعامل با طبیعت است.