سفارشسازی نام دیگر مستندسازی نیست. پاییز هر سال جشنوارهٔ فیلم مستند ایران به میزبانی تهران برگزار میشود که عموماً با نام جشنوارهٔ «سینما حقیقت» شناخته میشود، اما در هر دوره کمتر میتوانیم نشانی از حق و حقیقت در آن پیدا کنیم. برای اینکه بدانیم چه بر سر مستندسازی ما آمده بهتر است یک بررسی کلی توسط کسانی که هنوز هم دغدغهٔ مستند و نمایش در ایران دارند، انجام شود. با اینهمه برای دورهٔ جدید یک نگاه کوتاه داشتهایم به سینمای مستندی که داعیهدار حقیقت است. سینمای مستند در ایران همواره یک مسیر سنگلاخی و ناهموار را روبهروی خود دیده؛ زیرا به همین آسانی نمیتوان به سراغ هر ایده و موضوعی رفت و حاصل دههها ترس و لرز و محافظهکاری برای مستندسازی است که بخواهد مستقل عمل کند و به حکم اعدامی تبدیل میشود که به پای گناهکاری نوشتهاند.
همواره پرداختن به ایدههای ارگانیک و مستورمانده در لایههای پوسیدهٔ اجتماع و سنت دشوار است. گاهی رسیدن به یک مفهومِ تصویری بسیار ساده همچنان دچار بدفهمی میشود که بیم هرگونه اتفاق ناگوار برای عوامل اثر قابل حدس است. با اینهمه هر اجتماعی نیازمند یک سینمای حقیقتگو است. این حقیقتگرایی یک عزم بسیار محکم برای جستوجوی معناست؛ معنایی که باید آن را برای مخاطب به تصویر کشید. از زمانی که بشر شروع به کشیدن تصاویر بر روی دیوارهای غار کرد تا زمانی که مشاهیر یونانی در پی یافتن زیبایی و معنا نظریههای گوناگون را مطرح کردند، انسان سراسر خواستن بود برای دانستن حقیقت. کشف این معنی که کدام دیدگاه میتواند به واقعیت نزدیکتر باشد، لذت روزانهٔ بشر بود و همین نگاه سبب شد تا به جوابهای گوناگونی برسد که امروز در علوم و فنون مرتبط به فلسفه و علوم انسانی کاربرد دارند.
با تمام نظریهها و دیدگاههای شرقی و غربی اما حقیقت در تصویر همچنان دارای ابهام است. این ابهام در جوامع واپسگرا و در غیاب کسانی که دغدغهٔ چگونگی بیان و روایتی مردمنگارانه دارند، بیشتر از هر جایی از جهان است. این درحالیاست که در ایران، همواره صحنهٔ نمایش در تاریکی مانده است. تولید مستندهای بیتعارف و داری دغدغه از درون جامعه و مردم برای رسیدن به یک اثر فرهنگی به نام مستند، گذر از پیچوخمهای شرایطی است که یک نیروی قدرتمند -شما بخوانید انواع سانسور- نمیخواهد نوری بر آن تابیده شود. اینگونه است که پرداختن به اثری کاملاً مستند، سخت و دگرگونی فرهنگی به آدرسی اشتباهی فرستاده میشود.
«فدریکو فلینی»، فیلمساز شهیر سینمای ایتالیا در مورد چگونگی یک مستند این جمله را بیان کرده که یک دوربین به دست بگیرید و در کوچه و خیابانهای شهر راه بروید و هرچه میبینید را ضبط کنید؛ زیرا حقیقت است و تلخترین فیلم تاریخ، یک مستند از زندگی است. در این موضوع شکی وجود ندارد که برای پیشرفت اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی بهتر است با گامهایی استوار بهسمت تغییر قدم برداریم، اما سالهاست که مستندسازی در کشورمان بسیار سطحی شده و سفارشسازی جای خلاقیت را گرفته است. این حکم برای همهٔ مستندهای حاضر در جشنوارهٔ اخیر نیست و یک نگاه به کلیت آثار است.
مستندساز بهتر است کمترین نقش را در دراماتیک شدن یک ایده داشته باشد و صرفاً ساعتها راش را به میز تدوین نبرد. این درحالیاست که یکی از آفتهای جاری، نداشتن فیلمنامه برای ساخت است. از سوی دیگر جای خالی تحقیق و پژوهش در بسیاری از آثار خودنمایی میکند که نشانی از سفارش است. با اینهمه، در جشنوارهٔ مذکور چندین اثر با موضوع محیط زیست ساخته و پخش شدند که جای خوشحالی دارد که دغدغهٔ پایداری منابع اینگونه وسیع شده است، اما از سوی دیگر نگاه سطحی و بدون پشتوانهٔ علمی مخاطب را دلسرد میکند.
یکی از آثاری که در این جشنواره حرفی برای گفتن داشت، مستند «سگخور» به کارگردانی مشترک «فتحاله امیری» و «نیما عسگری» بود. فضاسازی در این اثر، مطلوب و هماهنگی تصویر و تدوین به توصیفی شایسته از شرایط رسیده بود. مستندی که در خلاصهٔ آن اینگونه آمده که حیوانی مرموز پانزده سگ روستا را خورده و حسابی ترس به جان روستاییها انداخته است تا جایی که کارشناسان محیط زیست برای زندهگیری آن حیوان به میدان میآیند. روایت از روستایی دورافتاده (تازهقلعه) در نزدیک مرز ترکمنستان به گوش مستندسازان میرسد و آنان نیز همراه با یک تیم متخصص راهی آنجا میشوند. امیری با کمک دوستانش یکبار دیگر نشان داد که پیچوخمهای مستند را بلد است و میداند چگونه از یک روایت بسیار ساده به نقطهٔ دراماتیک برسد.
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت «سگخور» حضور و همراهی یک پژوهشگر حیاتوحش است. «محمدصادق فرهادینیا» دکتری جانورشناسی دارد و حضورش در هر تیمی که به محیط زیست مرتبط میشود، میتواند اثر مثبتی بههمراه داشته باشد. بهطور کلی این مستند در بین سایر آثار، بهمراتب ساختارمند و بادقت ساخته شده بود. این جشنواره به پایان رسید، اما برای یافتن مستندهای دغدغهمند باید چشم به بیرون از جریان اصلی دوخت و این نکته را در نظر گرفت که رویکرد سینمای زیرزمینی میتواند در آیندهای نهچندان دور به یک نشان افتخار برای فرهنگ و هنر ایران تبدیل شود.