یکی از مهمترین چالشهای جامعهٔ ما ممنوع بودن برخی از تصاویر است. آنقدر در این موضوع شدت به خرج دادهایم که امروز نشان دادن سادهترین شکل از یک عکس واقعگرا نیز دچار سانسور و ممیزی میشود. این ایراد از قرنها پیش همراه ماست. تصویرسازی در ایران همواره سربسته نگه داشته شده است و اهالی علم و آگاهی و هنر از پیچاندن مفاهیم ناگزیر بودهاند و معمایی کردن سطحیترین مشکلات جاری در سرزمین نیز چندان عجیب نبوده است. همین سبب شده تا نتوانیم از بسیاری از موانع تاریخی عبور کنیم.
این درحالیاست که در بسیاری از کشورهای غربی، تصویرسازی بسیار شفاف است و همین باعث شده تا تفکر جای تخیل را بگیرد. اینگونه، فلسفه جای رشد یافته و فضا برای توسعه در جامعه فراهم شده است. اما اینجا در ایران همهچیز باید در لایههای پایین بماند تا به روالِ پوشالی تصویرسازی اندکی خدشه وارد نشود. اینجا حقیقتهای بسیاری در جامعه وجود دارد که جامعهشناس یا مستندساز باید آنان را با کمترین دخالت ممکن به دست کنشگران برساند و برای حل آن به مردم کمک کنند. متأسفانه رویکردِ سفید نشان دادن شرایط بیشتر به تاریک شدن مواردی کمک میکند که درنهایت سد راه توسعه میشوند.
بدین شکل نمیتوان از یک مستند انتظار نگارشی تاریخی را داشت؛ زیرا سانسور کردن از روند تحقیق و پژوهش شروع میشود تا هنگامی که اثر به مرحلهٔ تولید برسد. در این مراحل مخدوش کردن حقیقت بهعنوان یک شگرد مهم، راه را بر تنفسِ جامعه میبندد. از سوی دیگر، جامعهٔ ما به گذر از موانع در جهت توسعهٔ پایدار نیازمند است و در این مسیر مستندهایی که بتوانند نمایی درست از واقعیت را نشان دهند، بسیار ثمربخش خواهند بود.
بهعنوان مثال، امروز مستندساز نمیتواند با خیال راحت آلودگی در سبزیجات را نشان دهد یا برپایهٔ تحقیقات انجامشده نمیتوان به سراغ دامداریها رفت و دلایل بالا بودن سطح فلزات سنگین در شیر را نشان داد. همچنین، نمیتوان مستندی در مورد کسانی که اراضی ملی را اشغال کرده و در آن ویلا ساختهاند، به تصویر کشید.
اما یکی دیگر از مواردی که مستندسازها به سراغ آن نمیروند، چالش سگها و حیاتوحش است. گویا این موجود، بیش از سایر حیوانات طرفدار دارد و کسی نمیتواند وجود و تأثیر آنها در عرصههای طبیعی را نقد کند. در طول تاریخ، سگها همیشه در کنار ما انسانها زندگی کردهاند، ولی حضور آنها در عرصههای طبیعی میتواند آرامش را از زیستمندانی که در لیست حفاظت هستند، سلب کند. رسیدگی به سگهای ولگرد نیز خود یک موضوع چالشی در بین دوستدارن این موجود با فعالان محیط زیست به وجود آورده است که نتیجهای جز در ابهام ماندن و ایجاد تنش در طبیعت نداشته و ندارد. بااینهمه، تولید چند مستند شفاف با زاویهدیدهای مختلف میتواند در این مورد راهگشا باشد.
از سوی دیگر، جمعیت بالای سگها در اطراف شهرها نیز به چالش شهرداریها تبدیل شده است؛ زیرا در اکثر اوقات آنها نمیدانند با این موجود چگونه رفتار کنند. همین سبب خشونت شده است و اگر عشاق این حیوانات اجازه دهند، میتوان به راهبردهای مناسبی از سوی کارشناسان دل بست. بهتر است در برخورد با این موضوع احساسات را کنار بگذاریم و نگاهی جامع به کلیت طبیعت داشته باشیم.
ازاینرو، باید دست مستندساز باز بماند تا شرایط را بهخوبی به تصویر بکشد. اینکه انسان به خود اجازه میدهد که یک موجود عقیم شود و یک موجود دیگر حفاظت و نام آن را هم مدیریت حیاتوحش بگذارد، خود موضوعی برای یک مستند دیگر است. بااینهمه، اگر دست محقق و مستندساز برای تولید یک محتوای علمی باز باشد، شاهد برخورد کارشناسیشده با تمامی حیوانات خواهیم بود. درنهایت، هیچ چیزی در جامعه نباید در تاریکی باقی بماند. اگر میخواهیم شرایط بهسمت پایداری حرکت کند، باید راه را برای شفافیت در بیان تصویری باز بگذاریم؛ هر چند چنین رویکردی تلخ و گزنده است.