آتیلای آژاکس، پسیانی مسافران

بی­شک آتیلا پسیانی نخواهد مُرد. او تاثیر زیادی بر تئاتر ایران گذاشت. جریانی از جوانی و خلاقیت نمایشی را روی صحنه کِشاند. چند دهه تلاش بی­وقفه­ی او روی ذهن و فکر بسیاری اثر گذاشت و حتی می­توان تا سال­ها ردپای نبوغِ آتیلا را در میانِ کارگردانی جوانان مشتاقِ اجرا دید.

زمانی در اواسط دهه شصت متنی از تراژدی‌نویس شهیر یونانی، سوفوکل را به اجرا بُرد که هنوز هم در خاطره جمعی اهالی فرهنگ و هنر ایران باقی مانده است. کارگردانی نمایشنامه­ای همچون آژاکس، آن هم در زمانی که بوی خون و جنگ می­آمد، نشان­دهنده دغدغه والای زنده­یاد پسیانی است. نمایشی از دومین جنگجوی توانا پس از آشیل که سرنوشتی اندیشه‌بر‌انگیز دارد. مدیریت چنین اثری از جوانی کم نام و نشان، خبر از تولدِ فردی می­داد که می­دانست دراماتورژی چیست.

او توانایی خاصی در ساخت جریان تئاتری داشت؛ همچنان تعداد گروه­های حرفه­ای تئاتر انگشت شمار است و یکی از آنها گروه اوست که اینک در دستانِ دخترش، ستاره است. کارنامه­ی آتیلا سرشار از بازی و اجرا و تهیه و تولید آثار گونه­ گون نمایشی است. می­توان لحظات درخشش او را از روی صحنه تا پرده عریض سینما دنبال کرد و اینک حسرت کِشید که جای او برای همیشه در بین اهالی شریفِ نمایش خالی خواهد ماند. حضور او در سینما قابل نقد و بررسی است؛ بازی او در اثری از بهرام بیضایی که یکی از موثرترین بزرگان عرصه ادبیات و سینماست، نقطه درخشان کارنامه اوست.

بازی در فیلم سینمایی مسافران برای همیشه در یادها می­ماند. فیلمی که هنوز هم نقدهای جدیدی درباره آن نوشته می­شود زیرا چنان حقیقتِ مرگ و زندگی را در هم تنیده بود که تا سال­ها از ذهنِ تصویری ایران پاک نخواهد شد. فیلمی با درخشش جاودانه جمیله شیخی مادر آتیلا و بسیاری از هنرمندان حوزه نمایش که اثری کم­نظیر در سینمای ایران را بازی کردند. شادروان پسیانی در این اثر تنها بازیگر نبود. دستیار بیضایی در امور بازیگران هم بود. نقشی که امروز و پس از گذشتِ سال­ها به عنوان بازیگردان شناخته می­شود. توانایی استاد بیضایی در انتخاب او و نقش مادرش در بالنده شدن آتیلای جوان و جویای تجربه، غیرقابل انکار است.

حضور او در پیشبرد نقاط عطفِ فیلمنامه­ی مسافران بسیار موثر است. افسر مسئول، ستوان فلاحی با بازی آتیلا یکی از کاراکترهای درخشانی است که بهرام بیضایی آن را نوشته و به درستی اجرای آن را به پسیانی سپرده است. و او می­دانست که روبروی دوربین مهرداد فخیمی باید همه­ی توانایی فنی خود را بروز دهد. به گواهی اکثر منتقدین و دنبال­کنندگان آثارِ بیضایی، او توانست از پس کار برآید.

ستوان فلاحی مسافران چهار بار باید می­آمد و از حقیقتِ مرگ می­گفت؛ او فقط بازیگر نبود، شاهدی برای رخدادی بود که لحظات را در بین شادی و غم دست به دست می­کرد. حضور وی در بین دقایق ۴۰ تا ۵۰ در مقابل مادرش از وی بازیگری استوار در نقشی جدی را به رخ کشید. او به درستی تکنیک فاصه­گذاری را اجرا می­کرد تا در مقابل مادربزرگِ خانه که مرگ را قبول نداشت از روشنی اتفاقی تلخ بگوید. او در انتها با برداشتن کلاه از سر، نورِ آینه­وارِ زندگی را پذیرفت تا نور، از وجودش بگذرد. امروز و در حالی که روزِ بزرگداشت حافظ است، مراسم بدرقه آتیلا پسیانی برگزار می­شود.

آری به قولِ مادربزرگِ مسافران، از مرگ و خرابی و گریه حرف نزنیم. به مفهومِ مسافران، مرگ یک حقیقت است اما زندگی یک اولویتِ لذت­بخش در کوتاهی عمر انسان. به نقل از ستوان فلاحی که اینگونه دیالوگ می­گفت که در گزارش خود نوشته بود، مرگ در سریع­ترین زمان ممکن رخ داده اما در چهره مردگان ته ­لبخندی دیده شده؛ آری فقط مُردگان از مرگ نمی­ترسند.

About محسن تیزهوش

Check Also

بررسی تطبیقی فیلم پستچی ساخته داریوش مهرجویی با نمایشنامه وُیتسک نوشته گئورگ بوشنر

چکیده | نویسنده: محسن تیزهوش ادبیات تطبیقی به بررسی و مقایسه آثار ادبی از فرهنگ‌ها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *