آنچه از اکولوژی بگوید، مسیر را برای رسیدن به توسعهٔ پایدار به جامعه نشان خواهد داد. برای اجتماعی که از معنا تهی شده، پرداختن به سینمایی که فُرم آن وام گرفته از طبیعت باشد، کاستیهای بیشمار اقتصادی را در گوشهای سنگینشده فریاد کشیده و کاملاً شفاف در پیشگاه چشمهایی که نمیخواهند با واقعیت روبهرو شوند، به نمایش در خواهد آمد.
اینک طبیعتگرایی در نمای بصری، تصویر و تصوری است که از خطخوردگیهای ژورنالیستی فاصله میگیرد و تنها روایتهای صادق را الگو قرار میدهد. هرچند چنین کاری بسیار سخت است، اما برای رسیدن به محتوایی برگرفته از تحقیق و پژوهش، بهتر است به سراغِ خبرهای حقیقی رفت و برای پرداخت نهایی تنها به ذات هنری اندیشه کرد تا اینگونه اثری مستقل متولد شود.
دوربینی که بدون سایه وارد روستایی دورافتاده میشود و از فقر و آوارگی و بیآبی و از دست رفتن زمینهای کشاورزی تصویر ثبت میکند، توانسته بدونِ دخالت افکار شبهروشنفکری رایج نقدی ساختارمند در قابِ ژانر بیان کند. حالا یک دغدغه شکل گرفته است که از مشاهده و پرسشگری آمده و سؤال آن تا نسلهای آتی ذهنها را درگیر خود خواهد کرد. اینکه ژانری همچون مستند بتواند اجتماع، اقتصاد و محیط زیست را حولِ یک محور جمع کند، درکی درست از مشاهده میخواهد و این مشاهده از چشمهایی میآید که دادههای محیطی را بهصورت کاملاً ارگانیک به مرحلهٔ پرسش رسانده است و دیگر خبری از برداشت شخصی نیست.
در مباحث مختلف ادبی و فلسفی برداشت هرمنوتیک بسیار رایج است، اما رسیدن به چنین نگاهی که عمیق است و بدون قضاوت روایت میشود، کار هرکس و در یک زمان مشخص نبوده و نیست. برای مثال «افرا، یا روز میگذرد» نمایشنامهای به قلمِ استاد «بهرام بیضایی» دارای چنین نگاهی است و یا در اغلب آثار استاد «عباس کیارستمی» میتوانیم مستندی اکولوژیک را ببینیم که دارای روایت یا قصه هم هستند. برای مثال میتوان بارها فیلم «باد ما را خواهد برد» را تماشا کرد. در فرمتِ چنین نگاهی آثار مستند کمی در جهان ساخته شدهاند. اثری که بتواند آوارگی هزاران کودک ساکن آفریقا یا آسیای شرق را به شایستگی به تصویر بنشاند تا ذهنهای بهخوابرفته در جهان هم بدانند که میشود فقط برای تصاحب زمینهای بکر مانده، میلیوندلاری خرج نکرد و آن کودکان تشنه و پابرهنه را نیز هم فارغ از جلوهگری دید. اما امان از رسانههایی که در خدمت جریانهای قدرت هستند و اجازه نمیدهند تصویر واقعی طبیعت به تمامی انسانها بهشکل یکسان برسد.
اینجاست که فیلمسازی اکولوژیک میتواند در راستای به تصویر کشاندن حقیقت بدون هیچ روتوشی، نقش اصلی خود را بهعنوان یک سازندهٔ مسئلهدار ایفا کند. در هیاهویی که این روزها در بین جنگ و خشونت خاورمیانه را دربرگرفته است، هستند روستاهایی که یک هفته در میان از آب آشامیدنی سالم برخوردار میشوند.
در مورد یک قارهٔ دیگر سخن نمیگویم؛ همینجا از صبح نیشابور تا غروبِ طلایی لرستان و کردستان بسیاری از جوامع محلی زیستن در یک محیطِ سرشار از تنش را تجربه میکنند. همچنین، وجود تولیدات حیوانی و حتی گیاهی در همین سرزمین خودمان چنان با انواع آلودگی و سموم گوناگون در هم آمیخته است که زندگی در شهرها هم دیگر امن نیست. آلودگی هوا هم که در کلانشهرها سالهاست سلامتی شهروندان را به سرطان نزدیک و نزدیکتر میکند.
همین موضوع میتواند از سؤالهای بیپاسخ عصر ما باشد که چرا محصولات گیاهی را با سمومی خطرناک آبیاری میکنند؟ حجم بسیاری از آنتیبیوتیکها در دامپروریها چه میکند؟ و یا چرا درصد فلزات سنگین در لبنیات بالاتر از میانگین جهانی است؟ و سؤالات دیگری که تنها یک فیلمساز دغدغهمند میتواند با کمک دانش اکولوژی پاسخی درخور و بصری به آنها بدهد. اما پاسخ اکثر فیلمسازان داری یک اشتراک ابهامآلود است؛ نمیگذارند حقایق محیطی به تصویر کشیده شود.
بهراستی چقدر مستند داریم که تاکنون ساخته نشده است؟