تصور اینکه در شروع قرن جدید شمسی همچنان حفاظت از محیط زیست در اولویت قرار نگرفته، سخت است. شوربختانه نبود نگاه علمی و دقیق به چالشهای پیرامون کوهستانی همچون زاگرس که غنی از منابع جنگلی و مرتعی است سبب افزایش تنش در این اکوسیستم شده است. از سوی دیگر و در تنگنا قرار گرفتن گونههای مهمی که در این زیستگاه زندگی میکنند، سبب شده تا موجودی به نام سنجاب ایرانی در گرداب نابودی گرفتار شود و بیم آن باشد که این گونه همانطور که ناگهان سر از بازارهای پایتخت در میآورد، به کل از جغرافیای زیستی این سرزمین منقرض شود. اینجاست که به تصویر کشیدن حقیقت تلخ تخریب محیط زیست زاگرس بسیار مهم میشود.
در سالهای اخیر ایمان به قدرت تصویر افزایش یافته و ساخت مستندهایی که دارای دغدغه باشند، به یکی از ابزارهای مهم ارتباطی تبدیل شدهاند. کوهستان زاگرس در غرب ایران داستانهای بیشماری را در دل خود پنهان کرده است. داستانهایی از جنس مردمان شریفی که با دشواری بسیار کولبری میکنند، اما دست نیاز آنها به سوی کسی دراز نمیشود. زاگرس سراسر شکوه و درد است.
همچون ستیغ کوههای استوار و بلوطهای کهن و زیستمندانی که عاشقانِ بلوط و آب و خاکِ همیشه سبز این بخش از ایران هستند. زاگرس میزبان بسیار خوبی برای تمام موجودات است. سرزمینی که میتوان به بلوط پناه برد تا در گرمای تابستان و سرمای سخت زمستان پناهگاه امن زیستمند دلربایی بهنام سنجاب باشد.
در همین راستا، مستند «در پناه بلوط» به کارگردانی «مهدی نورمحمدی» یکی از مهمترین ساختههای یکدهۀ گذشته است که هنوز هم میتوان کارکرد درست آن را در بین سایر کارهای هنری مشاهده کرد. او یکی از استعدادهای خوب هنری در غرب کشور است که آثار خوبی تولید کرده و توانسته است نگاههای بسیاری را بهسمت زیستگاه ارزشمند زاگرس جلب کند. حضور در جشنوارههای مختلف داخلی و خارجی و دغدغههای زیستی، او را به فردی حرفهای در ساخت و پخش آثار مهم تصویری تبدیل کرده است.
نگاه عاشقانۀ او به زاگرس، مستندی گویا را در پی داشته است؛ البته «در پناه بلوط» صرفاً یک مستند برای جلب توجه نبوده و از داستان تلخی حرف میزند که سالهاست بر چهرۀ زاگرس زخم زده است. مستند در فصول مختلف سال فیلمبرداری و اکوسیستم ایلام بهعنوان لوکیشن اصلی انتخاب شده است. آنچه که در این اثر هنری گویاست نگاه دقیق سازنده به چالشهای پیرامونی جنگلهای زاگرس و زیسمند دوستداشتنی آن، سنجاب است. گویی فیلمساز برای سنجاب فیلمنامه نوشته و از او خواسته تا میزانسنهای طبیعی خود را اجرا کند. با سنجاب همراهشدن و به درون بلوط رفتن و نمای نزدیک برای زیستن و چالشها را از زاویهدیدِ سنجاب دیدن، در پناه بلوط را از سایر کارها متمایز کرده است.
«نورمحمدی» توانسته با پژوهشی ژرف و استفادۀ درست از تجهیزات، کاری بسازد که قابل رقابت با نمونههای گرانقیمت خارجی است. از نگاه فنی، تیم سازنده موفق شده است یک روایت یکدست و خاص بسازد. در این کار خبری از شعار و تصویرهای اغراقآمیز نیست و تدوین نیز توانسته عملکرد بسیار خوبی برجای بگذارد. این مستند بهشدت قصهگوست و سنجاب تنها راوی این داستان است. گسترش زمینهای کشاورزی، جادهسازی، گردشگری خالی از خِرد و قاچاق این گونه با استفاده از آتشزدن خانۀ او، تنها بخشهایی از این مستند هستند که مخاطب را با خود همراه میکنند. حضور گلهها و سگهایشان نیز یکی از دردهای بیشمار سنجاب است.
در این مستند، تنها به مشکلات پیرامون سنجاب اکتفا نشده و با تصویر شفاف که دوربین به ما میدهد، با خوشیهای اندک این گونه نیز همراه میشویم. با نگاهی به این مستند میتوان دریافت که زاگرس با تمام نیروهای طبیعی خود که شامل بلوطها و سنجابها میشود، بهدلیل شدت تنشهای انسانی قدرت مدیریت چالشها را تا اندازۀ زیادی از دست داده است و این برای تمام ایران، گران تمام خواهد شد؛ زیرا ازبینرفتن قدرت زایش به بالارفتن میزان فرسایش خاک ختم و بعدها منابع آب با اشغال و تبدیل زمینهای ملی به کشاورزی، تاراج میشود و با تداوم این شرایط بهزودی از بیابان زاگرس سخن گفته میشود. امید که چنین کابوسی هیچگاه به حقیقت تبدیل نشود.