اسب حیوان نجیبی است!

سینمایی که قصه گفتن را از یاد برده باشد، باید به دنبال راهی بگردد تا از ترسِ مرگ به دام خودکشی نلغزد. این حکایتِ سینمای ما در ایران است که از فضایی قصه­ گو به روایت­ های ژورنالیستی و یک­بار مصرف رسیده است.

این در حالی است که مخاطب همواره به دنبال تصویری است که قصه داشته باشد. از سوی دیگر با نگاهی به شرایط حاکم بر جامعه و سینمای موسوم به اجتماعی درخواهیم یافت که اشتیاق برای تفکر در آن به صفر نزدیک شده و بیم آن می­رود که دیگر ذهنِ پُرسشگر برای مخاطبان مهم نباشد!

برای مثال هنگامی که سخن از سینمای ژانر به میان می­آید، اگر منظور نشان ندادن رازهای جامعه نباشد، تنها یک ژانر برای ایجاد فکر در ببینده باقی می­ماند و آن هم مُستند است. مثالِ بارز این مقدمه مستندِ “آتلان” ساخته­ ی آقای معین کریم‌الدینی است که توانسته در مرز داستان و مستند حرکت کرده و اثری مناسب به جهت درگیر کردن مخاطب با اثر بسازد. آتلان یعنی همیشه با اسب باش و این حکایت مردمانِ دیارِ ترکمن صحراست که زیستشان با اسب­ها گره خورده است.

در این مستند ما با روایتی یکدست و روان روبرو هستیم که هر چند نزدیک به ده سال پیش ساخته شده و در جشنواره­ های بسیاری نیز درخشیده اما در حال حاضر نیز می­تواند گزینه­ی تماشا باشد. آتلان روایت علی، کسی که از ابتدا نریشن‌های فیلم را هم می‌گوید و ایلحان، اسبِ مورد علاقه‌ی اوست که چنان با یکدیگر در رابطه‌ هستند که احساس ببینده را با خود همراه کرده و می­توانیم شاهدِ نمایی نزدیک از سرنوشتی باشیم که با زندگی هر دو آمیخته شده است.

مستند به شدت قصه­ گوست و از همان ابتدا شخصیت علی و ایلحان ساخته شده و در ادامه پیرنگی را مشاهده می­کنیم که گاه در سینمای داستانی از آن غفلت می­شود. مستند با ریتمی درست که حاصل نگاه دقیق سازنده و تدوینی در راستای داستان است، آغاز شده و ما با اسبی روبرو می­شویم که سال­ها قهرمان شده ولی دیگر نمی­خواهد در هیچ مسابقه­ ای شرکت کند!

بارها با کشکمش علی و ایلحان روبرو می­شویم و در این میان شخصیت خاکستری برادرِ علی که گاه خشونت را برای بیرون آمدن اسب از دپار به کار می­برد و با اسب درگیر می­شود اما حاصلی در پی ندارد!

کریم، برادر علی، هر چه می‌کند، ایلحان لجوجانه پای به میدان مسابقه نمی­گذارد! اگر اسب نمی خواهد قهرمان شود و هزینه­های زندگی این دو برادر را تامین کند، حال باید چه کرد؟ اینجاست که زندگی در بین اسب­ و انسان­ وارد یک پیچش عمیق داستانی شده و شاهدِ سکانس­هایی سراسر تعلیقی و لبریز از تنش می­شویم. به راستی این حیوان به چه مرحله­ای از زیست خود رسیده که دیگر نمی‌خواهد مسابقه بدهد؟

و سوال­های بی­شمار دیگری که ذهن را درگیر می­کنند؛ علی با هزینه مراسم عروسی چه کند؟ ایلحان چرا عصیانگری می‌کند؟ اسب، از چه چیز خسته شده که دیگر دوست ندارد قهرمان باشد؟ انگار از روی عمد است که خودش را عقب می‌کِشد. او که به قول علی، یک روز سریع‌ترین استارت را بین اسب‌های ترکمن داشته، حالا حتی دیگر حاضر نیست از دپار بیرون آمده و مسابقه را آغاز کند. در فکرِ او چه می‌گذرد؟

نماهای بسته و تدوین درست به اسب، شخصیتِ آنارشیستی می دهد که در برابر جامعه ( علی و برادرش) ایستاده و میل به طغیان دارد.

بی­ شک رفتار اسب را می­توان از طریق یک زیست­شناس مورد بررسی علمی قرار داد اما آنچه که می­تواند سبب بروز تفکر در ببینده گردد، روایتی است که جای اسب و انسان را پی­در­­پی تغییر داده و حتی می­توان در انتها به نتیجه رسید ایلحان یک انسان درونگراست که دیگر نمی­خواهد آلت دستِ دیگران باشد!

این مستند می­تواند در مَسترکِلاس­های سینمایی تدریس شود. و حتی از بُعد جامعه­ شناسی و علوم­ انسانی بررسی شود. در نهایت، مستندساز از پس روایتی دشوار برآمده و اثری ساخته که منبع الهام و درس برای اهلِ تفکر است.

برای تماشای این مستند به این صفحه بروید.

About محسن تیزهوش

Check Also

سهراب شهیدثالث؛ سینمای طبیعت محور

«سهراب شهیدثالث» نابغه‌­ای در سینمای ملی ایران بود که درخششی عمیق و ماندگار از خود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *