برای رسیدن به یک جامعۀ پویا نیازمند تابیدن نور بر بخشهای تاریک جامعه هستیم. بیشک، محیط زیست، یکی از حوزههای اساسی مورد توجه انسان است که شفافشدن مشکلات حاکم بر آن الزامی است. طبیعت سرشار از چالشهایی است که منشأ انسانی دارند و باید در ژانری توانا به تصویر کشیده شوند تا بشر با سرعت کمتری بهسمت بهرهبرداری از آن برود. در زبان تصویر، ژانرهای گوناگونی برای بیان وجود دارند که برای طبیعت، مستند یک شیوۀ درست در ارائۀ تصویری گویا از چالشها است.
امروزه در تمام دنیا میتوان مستندهایی را یافت که در پی رمزگشایی از اتفاقات طبیعی هستند. هر سال مستندهای بیشماری ساخته و از طریق پلتفرمهای اینترنتی و ماهوارهای پخش میشوند تا در هیاهوی پول و سرگرمی، اندکی ذهن انسانها را بهسمت تفکر سوق دهند. آماده نگاهداشتن ذهن بشر برای پرسشگری کار چندان راحتی نیست و همچنین ساخت مستندهایی با روایتهای شفاف و مستقل نیز نیازمند سازندگانی جسور و پیشرو در جهان مدرن امروزی است. مستندهایی با موضوع محیط زیست میتوانند سبب تحول در هر جامعهای شوند، هر چند مدیران مرتبط با این حوزه چندان رغبتی به نشا دادن چالشهایی همچون آلودگی هوا، مسائل مرتبط با آب و یا فرسایش خاک ندارند.
متأسفانه در این مورد، طبیعت ایران بهدلیل شرایط خاص محیط زیستی و گستردگی تخریبها، با دایرۀ وسیعی از چالشها روبهرو هستیم که برای هر کدام میتوان ساعتها مستند ساخت بیگمان تولید مستندهای مرتبط با محیط زیست، سختیهای بیشماری بههمراه دارد که میتوان به تصویربرداری در مناطق کوهستانی در شرایط جوی بارانی، برفی یا بسیار گرم اشاره کرد.
در این بین نمیتوان از این نکته غافل شد که پژوهش در امر ساخت یک مستند، اصل و اساس بوده و بهسادگی عبور کردن از آن به شکست حتمی کار منجر خواهد شد. بهویژه در حوزۀ محیط زیست، داشتن دانش بهروز و شناخت کامل از اکوسیستمها و شرایط خاص حاکم بر هر اقلیم الزامی است. به دیگر سخن، مستندی که دارای یک پژوهش اصولی و علمی باشد، تأثیر فراوانی بر مخاطب میگذارد و همراهی بیننده را با آن موضوع بهدنبال دارد. بهطور مثال، ساخت مستندی با موضوع تغییر اقلیم آن هم در ایران بسیار مهم است، اما اگر پژوهش عمیقی از میان مقالهها و آمارهای دقیق شکل نگرفته باشد، آن مستند به گزارشی ژورنالیستی تبدیل میشود که دیگر نمیتواند ماندگاری یک اثر هنری را داشته باشد.
در کشور ما مثالهای ناموفق بسیاری وجود دارد که با تلاش ساخته شدهاند، اما بهدلیل کمبود پژوهش به کالایی یکبارمصرف تبدیل شدهاند. از سوی دیگر، مستندهایی نیز داشتهایم که پشتوانهای قوی در امر پژوهش داشته که سبب دگرگونی و ایجاد سؤال در بیننده شدهاند، اما این دسته در اقلیتاند و باید به این نکتۀ مهم اشاره کرد که مستندسازهای ایرانی در بخش پژوهش آنچنان که شایسته است، کوشش نمیکنند.
درنهایت، برخورداری از تجهیزات حرفهای برای فیلمبرداری و یک تیم قوی، ضرورتی غیرقابل انکار در روایت یک مستند است، اما کمبود دانش تمامی زحمات آن تیم را از بین خواهد برد.
اینک این سؤال مطرح میشود که یک مستندساز تنها با چالشهای طبیعی و امر پژوهش روبهروست؟ پاسخ منفی است، زیرا تهیهکننده و کارگردان بعد از انجام پژوهشهای لازم و داشتن بودجۀ کافی برای تولید به چالش دیگری بهنام مجوز برخورد میکند که داشتن یا نداشتن آن، گاه مؤثر است و گاه هیچ تأثیری در روند ساخت ندارد، زیرا شما در یک منطقه طبیعی و حتی شهری با مدعیانی خاص و بینام و نشان برخورد خواهید کرد که هیچ مجوزی را قبول ندارند! اینگونه یک تیم قوی میتواند در هزارتوی مستند، خود به مستندی برای ساخت تبدیل شود.