فیلمِ خانه پدری یک شروع طوفانی و به شدت غافلگیرکننده دارد؛ تعقیب و گریز یک پدر و دختر که در نهایت نه تنها مخاطب را شوکه میکند، بلکه او را تا مدتها رها نخواهد کرد؛ از شروعی صحبت میکنم که در نتیجه به اتفاقات تلختری منجر میشود که ریشه در نگاه انحصارطلبانه و نادیده گرفتن حقوقِزنان دارد؛ بیشک این ساختهی کیانوشعیاری از فیلمسازان مولف است که از هر حیث، متفاوت با دیگر آثار سینمای ایران است و از جسارتِ بینظیری در ساختار و به تصویر کشیدن ایدهاش برخوردار است؛ حتی اگر در همان مرحله ایده باقی مانده باشد؛ بازهم میتوان آن را بارها و بارها تماشا کرد تا اینگونه راهبردی آموزشی برای یک جامعه شروع شود، زیرا کتمانِ حقیقت و نادیده گرفتن نیمی از جمعیت کشور به غیر از آسیب چیزی در پی نداشته و نخواهد داشت.
خانه پدری آقای عیاری از یک فرهنگ می گوید؛ فرهنگی غلط که اینک گریبان جامعه را گرفته و امانی برای تنفسِ آموزشی نمیدهد! عیاری برای ژست روشنفکرانه و برای گیشه فیلم نساخته بلکه تلاش کرده وضعیت روانی و ملتهبِ جامعهی خود را هر چند تلخ، به تصویر کِشد. خانه پدری اثری هنری در میان مستند و داستان است که شیوه روایت آن عریان و بیهیچ پردهپوشی رخ میدهد؛ شوربختانه این اثر هیچگاه درک نشد وگرنه امروز چنین گرفتار خشونت نبودیم!
خشونتی که در جامعه موج می زند و زنان را قربانی خود می کند! این اثر سینمایی هنوز هم میتواند از تعداد بیشماری از خشونتهای خانگی و خیابانی بکاهد اما از آنجا که حقیقت همیشه تلخ بوده برنامه جدی برای پیوندِ سینما و جامعه بسیار کمرنگ است. دردناک اینجاست که این فیلم پس از سالها، یک روز در سال ۹۳ و پس از شش سال، تنها برای یک هفته در سال ۹۸ اکران شد و بعد از آن برای همیشه در توقیف ماند. با توجه با آمار بالای قتلهای خانوادگی و خشونتی که همواره زنان را نشانه میگیرد، آیا توقیف چنین اثری فایده هم داشته است؟ اگر این فیلم به صورت گسترده در تمامی سینماها و پلتفرمهای خانگی نمایش داده میشد، اینک باز هم به این شدت شاهد بروز خشونت علیه زنان بودیم؟ به راستی چگونه میتوان یکبار برای همیشه چرخهی خشونت را از کار انداخت؟
اینها تنها بخش کوچکی از سولات بیشماری است که پس از تماشای فیلم به سراغ ببیننده میروند! هر چند بعدتر نسخه توقیف شده ایم فیلم بیرون آمد اما خوب دیده شد؟ به عمق آن اندیشه شد؟ بیشک واژه اختراعی ناموس یک بهانه خوب برای مردان است تا غریزه خود را همچون سایهای پوشالی بر روی همهچیز و همهکس کشیده و همواره خود را مالک انسانی به نام “زن” بدانند! خانه پدری روایت همین توهم هزاران ساله و حس مالکیتی است که نهایتی به غیر از جنایت ندارد؛ آن هم جنایتی که می تواند سالها سبب عقب نگاه داشتن جامعه بشود. فیلم به مستقیمتر شکلِ ممکن به بیننده حمله میکند تا او را به چالش بکشد و در میان اخلاق انسانی او را به بند کشد. این جامعه به پدران و مردانی مهربان نیاز دارد نه جانیانی که خون به مغزشان نمیرسد.
خانه پدری چه در فرم، چه در محتوا، روایتی از یک جامعه فراموشکار است که گاهی چنان بیرحم میشود که فرزند خویش را به نام غیرت از بین میبرد! عیاری صاحب اثری متفاوت و هوشمندانه است که فرهنگی غلط را در پیش چشمِ همگان قرار میدهد؛ فرهنگی مخفیگرا و آبروپرست که در یکصد دقیقه از دوران قاجار تا دوران معاصر را به تصویر کشیده و میتوان در آن دیکتاتوری سُنتی را به خوبی درک کرد. در یک کلام، شاید در ظاهر بتوان حقیقت را کُشت و دفن کرد و نیز سالها پنهان کرد اما در انتها همه چیز مثل روز روشن میشود. البته در خانهای (جامعه) که عیاری به تصویر میکشد، مرد و زن با هم قربانی میشوند.
شاید بتوان این فیلم را سالها توقیف کرد اما حقیقتِ تلخ را نمیتوان در هیچ پستویی نهان کرد؛ از خبر تمامی قتلهایی که در این سالها و این روزها از گوشه گوشهی این سرزمین میشنویم بوی تلخ سالها حکمرانی ظلم میآید؛ هر چند آمار دقیقی از اینگونه جنایتها در دسترس نیست اما هیچ کس نمیتواند بر انکار این حقیقت سرپوش گذاشته و تلخیهای خانه پدری (سرزمین) را کتمان کند! این واقعگرایی بسیار تلخ روایتی است که سهمِ انسانِ هنرمندی همچون کیانوش عیاری است، اینک سهم ما چیست؟
تماشای جنایت و راهاندازی موجهای احساسی در رسانه ها و بعد هم تا حادثه ای دیگر، بی تفاوت می مانیم!؟ به شدت پیشنهاد میکنم این اثر هنری را تماشا کنید و به تمامی پیامدهای آن فکر کنید، آری، حقیقت همیشه تلخ است اما در تاریکی مطلق هم میتوان راهی برای شفقتِ انسانی پیدا کرد.