اجازه بدهید حرف پایانیام را همین اول بزنم: استان لرستان در تمامی این سالها از داشتن یک سینمای باثبات و روایتگر محروم مانده و همین عاملی شده تا آسیبهای اجتماعی در زیرِ پوستِ جامعه مدفوع شوند. این در حالی است که امروزه در تمام دنیا میتوان مستندهایی را یافت که در پی رمزگشایی از اتفاقات اجتماعی و طبیعی هستند اما در لرستان نمیتوان از مشکلات اجتماعی حرف زد؛ اعتیاد، طلاق، خودکشی و چالش حوزهی زنان از مواردی هستند که سخن گفتن از آنها با چیدمانی تصویری به امری محال نزدیک شده و همین پنهانکاری سیستماتیک سبب رخ دادن انواع تراژدیهای روحی و روانی شده و متاسفانه دامنهی رشد آنها در هر لحظه بیشتر و عمیقتر میشود.
شوربختانه باید به این نکته هم اشاره کرد که در این رویکرد (حرف نزدن از مشکلاتِ جامعه) در سراسر کشور رواج دارد اما در لرستان همچون رازیمگو دستنخورده باقیمانده؛ در جهان امروز مستندهای بیشماری ساخته و از طریق جشنوارهها، پلتفرمهای اینترنتی و ماهوارهای پخش میشوند تا در هیاهوی پول و سرگرمی، ذهن انسانها را بهسمت تفکر سوق دهند و تا به سهم خود از آمار آسیبهای اجتماعی بکاهند؛ آماده نگاهداشتن ذهن انسانها و نهادهای مرتبط با جامعه برای پرسشگری کار چندان راحتی نیست و همچنین ساخت مستندهایی با روایتهای شفاف و مستقل نیز نیازمند سازندگانی جسور و پیشرو در جهان مدرن امروزی است؛ این همان رویکردی است که در سرزمین ما از آن به اسم سیاهنمایی یاد میکنند!
اینگونه است که فیلمساز به سراغ سوژههای بیخطری میرود تا از برچسب سیاه جلوه دادن جامعه دور شود. پناه بردن مستندسازان به مسئله محیطزیست از همان اتفاقات بیاثر است زیرا علت چنین اتفاقی در اکثر موارد داشتن دغدغه نبوده و صرفا یافتن سوژهای کاملا بیدردسر است! این فیلمسازان به جای پرداختن به چالشهای انسان و محیطزیست، تنها از طریق تصاویر کارتپُستالی راوی زیبایی طبیعت میشوند که اثربخشی این حرکت چندان مثبت نبوده و نیست.
در این بین نمیتوان از این نکته غافل شد که «پژوهش» در امر ساخت یک مستند، اصل و اساس بوده و به سادگی عبور کردن از آن به شکست حتمی کار منجر خواهد شد؛ از این راهبرد علمی نیز استان ما عقبمانده و اکثر مستندهایی که ساخته میشوند از بنیاد به تحقیق و فیلمنامه اعتقادی ندارند و کارشان را با اقدامات میدانی میبندند! در کشور و استان ما مثالهای ناموفق بسیاری وجود دارد که با تلاش ساخته شدهاند اما بهدلیل فقر در پژوهش بهکالایی یکبار مصرف تبدیل شدهاند.
تصویرسازی در ایران همواره سربسته نگه داشته شده و اهالی هنر از پیچاندن مفاهیم ناگزیر بودهاند و معمایی کردن سطحیترین مشکلات جاری در سرزمین نیز چندان عجیب نبوده. همین سبب شده تا نتوانیم از بسیاری از موانع تاریخی عبور کنیم. برای رسیدن به توسعه پایدار در سرزمینی همچون لرستان باید فضا برای تفکر و رسیدن به خوانش متفاوت از مستندهای اجتماعی فراهم شود و نمیدانیم چرا اینجا همه چیز باید در یک لایه مخفی بماند تا به روالِ پوشالی تصویرسازی اندکی خدشه وارد نشود!
در جامعهی لرستان حقیقتهای بسیاری در وجود دارد که مستندساز باید آنان را با کمترین دخالت ممکن به دست جامعهشناسان و کُنشگران برساند تا برای برطرف شدن چالشها راهحلی یافت شود؛ متاسفانه رویکردِ سفید نشان دادن شرایط بیشتر به تاریک شدن مواردی کمک میکند که درنهایت سد راه توسعه میشوند. ازاینرو، باید دست مستندساز باز بماند تا شرایط را بهخوبی به تصویر بکشد. از سوی دیگر، استان لرستان سهمی از سینمای روایتداستانی نداشته و تنها در ژانرِ مستند آثاری تولید و پخش کرده که در همانها نیز گامی رو بهجلو نبرده است! بیشک دوری کردن از موضوعات اجتماعی از سوی فیلمسازان بهعمد نبوده و آنها بهاجبار آثار خنثی میسازند؛ پس برای یافتن این سوال که چرا سینمای مستند در لرستان راکد مانده باید نقدهای بیشتری نوشت.