تراژدی آب

مستند «تالان» در کمتر از یک ساعت، بحران آب را به شایستگی روایت کرده است تا بیننده را به عمق یک چالش ملی بکشاند و ذهن او را آنچنان درگیر سؤال کند که تا مدت‌ها در پی جواب بگردد. این برگ برندهٔ تالان است که پرسشگری را برای تماشاگر به ارمغان می‌آورد؛ آن‌هم در زمانی که دغدغهٔ محیط‌زیست در جامعه بسیار کم‌رنگتر از گذشته شده است. «محمدصادق دهقانی» در مقام نویسنده و کارگردان مستندی را ساخته که نه‌تنها به نقطهٔ دراماتیک می‌رسد، بلکه ازآنجاکه خودش تهیه‌کننده نیز بوده با آزادی کامل در بیان مشکلات به‌سمت یک تراژدی آبی رفته که سرانجامِ چنین جسارتی، سبب درخشش او در دهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران شد.

تالان یک افتتاحیهٔ سینمایی و هوشمندانه دارد که در انتها تکمیل می‌شود؛ در همان سکانس نخستین با شمایل مردی همراه می‌شویم که در عمق یک قنات قدیمی در حال پیشروی است و تنها یک چراغ به دست دارد و همزمان با این تصویر، صداگذاری به‌شکل چشمگیری خودش را نشان می‌دهد؛ صدای دعوا و همهمه بر سر آب و نوای گرم و هشداردهندهٔ «مسعود رایگان» که گفتار متن را اینگونه آغاز می‌کند که در عمق تاریکی اتفاق می‌افتد؛ بی‌سر‌وصدا و آرام و یک روز همگی از خواب بیدار می‌شویم و می‌فهمیم که چه بلایی بر سرمان آمده است. بعد از این سکانس، دوربین آقای کارگردان ما را به یک روستای متروکه در استان خراسان می‌برد که اهالی آن به‌دلیل خشکیدگی منابع آب، آنجا را ترک کرده‌اند؛ این شروع «تالان» است. انتخاب تصاویر، نوع تدوین و البته موسیقی به‌شکلی انتخاب شده‌اند که بیننده به نوع زیست خود و سرانجام سرزمین می‌اندیشد. ساختار «تالان» در ابتدا و انتها به زیرمتنی اشاره می‌کند که در نگاه تماشاگر آگاه به یک فرامتن عمیق تبدیل می‌شود.

سازنده در انتخاب ایده، هوشمندانه عمل کرده است و آن را به درست‌ترین شکل ممکن گسترش داده تا در فرم خود به یک رئالیسم انتقادی برسد و این رویکرد همراه با یک تحقیق میدانی و البته محتوای متناسب با موضوع، تصویر را از ادبیات ژورنالیستی دور نگه داشته تا دایرهٔ تمرکز مستند از نگاهی به دیار خراسان به یک نتیجهٔ ملی و درخور برسد. هرچند سال‌ها از تولید و پخش این مستند گذشته است، اما هنوز هم همراه‌شدن با آن می‌تواند به یک بیداری همگانی ختم شود. این موضوع که ابعاد خشکسالی وسیع‌تر شده است و بسیاری از مردمان به کوچ اجباری تن داده‌اند در ظاهر، بحرانی جدید نیست؛ اما چطور ممکن است چنین اتفاقی پس از نیم‌قرن هنوز هم تداوم داشته باشد؟

در این سرزمین چه اتفاقی افتاده است که مخاطرات آبی حتی با گذشت چند دهه هنوز هم به یک سرانجام اصولی ختم نشده و چرا هر لحظه بر عمق فرونشست‌ها و دشت‌های ممنوعه اضافه می‌شود؟ البته بهتر است به این نکته اشاره شود که مقایسهٔ دشت مشهد با اتفاقات سوریه یک بزرگنمایی ناشی از دنیای سیاست است و به‌لحاظ اقلیمی شرایط دو منطقه چندان انطباقی با یکدیگر ندارند. در تمامی این سال‌ها مستندی که بتواند با علم به شرایط اقلیمی به‌سمت موضوع حساسی همچون آب برود کم بوده است و نیاز به آموزش از طریق رسانهٔ فراگیری همچون سینما تأثیر بسزایی در جامعهٔ ایرانی دارد. همواره موضوع آب و محیط‌زیست انسانی یک چالش اساسی در سرزمین بوده است و پرداختن جامع به آن زحمت فراوانی دارد.

«تالان»، فرزند زمانهٔ خویش است و گویی از همین الان سخن می‌گوید. مستند با چندبار تدوین به اکران رسیده است، ولی می‌توانست باز هم کوتاه‌تر شود؛ زیرا مخاطب اصلی این مستند برخی تعاریف و اتفاقات را به‌خوبی می‌داند. بااین‌همه، «تالان» لحظات خاصی را به تصویر کشیده که در تمامی سال‌های گذشته از چشمان بسیاری از کارشناسان دور مانده و یا آنچنان که باید به آنها پرداخته نشده است. به‌عنوان مثال در جایی که مستند به قوانین مرتبط به آب اشاره می‌کند، آغاز یک دیالکتیک منطقی است، اما چگونه می‌توان به تداوم این قوانین پایبند ماند هنگامی که شاهد از بین رفتن منابع آب و خاک هستیم؟ «تالان» به سراغ طرح این سؤال رفته و راوی به تاراج رفتن منابع آب توسط خودمان شده و صدای سقوط یک سرزمین را می‌توان از دل آسیب‌های اجتماعی و گسترش حاشیه‌نشینی که درنهایت به یک فساد مطلق ختم می‌شوند، شنید. بی‌شک نادانسته‌های هیدرولوژیکی و بی‌خردی در مسائل اکولوژیکی به گسترش سیاست‌های گلخانه‌ای کمک کرده است و باید برای برون‌رفت از بحران آب مستندهایی همچون «تالان» را بیشتر جدی بگیریم. +

About محسن تیزهوش

Check Also

بررسی تطبیقی فیلم پستچی ساخته داریوش مهرجویی با نمایشنامه وُیتسک نوشته گئورگ بوشنر

چکیده | نویسنده: محسن تیزهوش ادبیات تطبیقی به بررسی و مقایسه آثار ادبی از فرهنگ‌ها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *