خاورمیانه هم سینما دارد؛ هنگامی که زندگی در این منطقه سراسر حادثه و اتفاق است پس میتوان لحظات دراماتیک و گاه تراژیک را در روابط اجتماعی بین انسانها به تصویر کشید. در دنیای نمایش، بسیاری از فیلمسازان جوان و جویای نام، سینمای «اصغر فرهادی» را الگوی خود قرار میدهند تا در فرمی اجتماعی و بصری راوی اتفاقات جامعه خود باشند؛ نمونه آن در فیلم «انشالله یک پسر» تولید کشور اردن قابل مشاهده است که توسط «امجد الرشید» در سال ۲۰۲۳ کارگردانی و تولید شده. این فیلم در بخش هفتهی منتقدان جشنواره کن پذیرفته شد و نظرات مختلفی در اکثر موارد مثبت را به سمت خود جلب کرد. «انشاالله یک پسر»، فیلمی است درباره زنی به نام نوال (مونا حوال) که در یک جامعه کاملا مردسالار گرفتار سنتهای پوسیده شده و پیرنگ داستان روایتی از جستجو برای زنانگی است. در بستر تاریخی خاورمیانه تعادلی بین زنان و مردان شکل نگرفته و قوانین اجتماعی و دینی بیش از آنکه رویکردی انسانی داشته باشند، مردانه هستند. این نگاهی است که هسته مرکزی فیلم را دربرگرفته و زن داستان از همان ابتدا و در پییافتن خویش مجبور به جنگ با محیط میشود.
فیلم با نمایی هوشمندانه آغاز میشود؛ دوربین از چپ به راست با یک پَن استادانه موقعیت را به مخاطب معرفی میکند. در همین سکانس است که نوال برای برداشتن لباس خود مجبور به پنهان کردن خود از مردی غریبه شده و همسرش او را به داخل خانه صدا میزند. در ادامه همین نما، نوال از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش فوت کرده و این سرآغاز دردسرهای این زن است. اقوام به نوال گوش گوشزد میکنند که بنابر اصول دین او برای چهل روز نباید با مردان غریبه صحبت کند و همچنین بعد از غروب آفتاب تنها بیرون برود!
بدهکاری شوهرش سبب چالشی رنجآور برای او میشود؛ برادر شوهرش اندکی بعد از مراسم ترحیم او را برای پرداخت اقساط وانتی که برادر مرحومش دریافته کرده تهدید به شکایت میکند. برادر شوهر میخواهد وانت را بفروشد چون به این پول نیاز دارد اما نوال حاضر به این کار نمیشود. در سکانسهای دادگاه بیپناه بودن زن بیش از پیش مشخص شده زیرا برادر شوهرش برای انحصار وراثت اقدام کرده و مدعی میشود که او و خانوادهاش حق انحصار نیمی از آپارتمان برادرش را دارند.
زن داستان متهم است زیرا فرزند پسری به دنیا نیاورده! شغل، خانه، فرزند و حیثیت، همه را میتوان از دست بیوهای که هرگز پسری به دنیا نیاورده، سلب کرد! پایمال شدن حقوق زن در این اثر بهانهای شده تا سیستم حقوقی کشور اردن ( و شاید جهان عرب ) به شدت نقد شود. ماجرای نوال با آن خانواده مسیحی و آشنایی با مردی فیزیوتراپ یک سفر عرفانی برای رشد فکری نوال است. نوال در گردابی به دام افتاده که در آن با از دست دادن خانه، شغل و حتی حق بزرگ کردن دخترش روبرو می شود. به نظر میرسد تنها راه حل این است که او باردار باشد و پسری به دنیا آورد که وارث اصلی داراییهای پدرش باشد.
ریتم فیلم مناسب بوده و اثر از نشانههای زیادی برای بیان دیدگاه سینمایی خود استفاده کرده و فیلمبرداری و تدوین نیز به قدرت فیلم افزودهاند و بازی زن نیز سبب شده تا مخاطب تا مدتها به نیروی انسانی نوال فکر کند. بازیگر اصلی به شایستگی از پس فراز و فرودهای شخصیت برآمده و همین به باورپذیری کار کمک شایانی کرده و توانسته حس درماندگی را به خوبی به تماشاگر انتقال دهد. اثر میتواند مخاطب را به یاد دو فیلم «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» بیاندازد با اینکه فیلمنامه جسارت زیادی در پرداخت دارد اما همچنان از آثار فرهادی چند پله پایینتر ارزیابی میشود.
سازنده با این ارائه این اثر به تماشاگران و منتقدین این پیام را داده که به خوبی مشکلات زنان عرب را میشناسد و میداند که آنها در مباحث حقوقی همیشه بازنده هستند و این فکت، آفتی جدی برای خاورمیانه است. به جمله ابتدایی باز میگردم؛ خاورمیانه با تمامی رخدادهای تلخ و جانسوزش میتواند به کارگردانهای جوانی همچون «امجد الرشید» امید داشته باشد، زیرا سینما گرهگشای اجتماعات منجمد است.
محسن تیزهوش