سینمای کیارستمی؛ زندگی و دیگر هیچ

در روزگاری که همه‌چیز بوی فقر، خشم و نفرت می‌دهد، این سینماست که باید به میدان بیاید و به تمامی خرابی‌های به‌جای‌مانده از ردپای انسان و سیاست، رنگ زندگی بپاشد. در سرزمین ما این «عباس کیارستمی» بود که با لنز دوربین خود از میان آوارها نمایی جاودان از زندگی را به چشم تماشاگر هدیه می‌کرد. بسیاری از سینماگران مطرح جهان از جمله «مارتین اسکورسیزی» از او به‌عنوان نماینده عالی‌ترین سطح هنر یاد می‌کردند؛ زیرا یکی از تأثیرگذارترین سینماگران جهان بود که افکار و آثارش همچنان زیربنای منحصربه‌فردترین فرم بصری هنر، «سینمازندگی» است. او در فیلمسازی سبک خودش را داشت؛ از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۷ مشغول فیلمسازی بود و اگر عمر اجازه می‌داد، شاید امروز نیز درگیر ساخت فیلمی از رخداد تلخ بندرعباس بود.

پس از سال ۵۷ اندک فیلمسازانی باقی ماندند که همچنان به ادامه فعالیت چشم داشتند و عباس کیارستمی هنرمند شاخص این اقلیت متفکر بود. آنها از محدودیت‌های آن زمان و ممیزی‌های جدید، از حذف روابط عاشقانه گرفته تا پرهیز از ستاره‌سالاری گذر کردند و طرحی نو در صنعت فیلمسازی ایران درانداختند که همچنان بر مدار موج نو می‌چرخید. این اتفاق نه‌فقط خللی بر فعالیت‌های کیارستمی وارد نیاورد، بلکه زمینه‌ساز شکوفایی مضامین و الگوی روایی او شد و عملاً مخاطبان پرشماری برای او مهیا کرد. از نیمه دوم دهه ۶۰ این بچه‌ها بودند که پرده سینماها را تسخیر کردند. آنها از صلح و دوستی حرف می‌زدند و صراحت در بیان آنها در زمانی که خون و خشونت همه‌جا را در بر گرفته بود، سینمای ایران را به‌شدت تکان داد. آثار ساده و آموزشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با کیارستمی به شکوفایی رسید و الگوی بصری او ساختار ویژه‌ای را بنا نهاد.

عباس کیارستمی، فیلمساز زمان و مکان مناسب بود و روایت سینمایی را از طریق یک شاه‌پیرنگ با مستندسازی مشاهده‌گر و واقع‌گرا ترکیب کرده بود. سه‌گانه کیارستمی نمونه شفاف این عنوان است؛ زیرا در زمان و مکانی هوشمندانه به جست‌وجوی انسانیت برآمد و سراسر نماهایی که ثبت کرد، عشق بود و زندگی. سه‌گانه «کوکر» با «خانه دوست کجاست؟» (۱۳۶۵) نخستین فیلم بلند او پس از انقلاب، آغاز شد و سپس با «زندگی و دیگر هیچ» (۱۳۷۱) ادامه یافت و با «زیر درختان زیتون» (۱۳۷۳) کامل شد. روندی که در نهایت کیارستمی را به فیلم شاخص «طعم گیلاس» و بردن نخل طلای جشنواره کن (۱۹۹۷) سوق داد. در سال ۲۰۲۰ این سه‌گانه توسط مجموعه سینمایی «کرایتریون» به عالی‌ترین شکل ممکن (بلورِی) بازسازی شد تا ارزش بصری آن برای نسل‌های بعدی نیز حفظ شود.

«خانه دوست کجاست؟» در اوج جنگ ایران و عراق ساخته شد و چند ماه پس از آتش‌بس به نمایش عمومی درآمد. عنوان فیلم برگرفته از شعر معروف سهراب سپهری، پرسش اصلی دوران هم بود و تلاش پیوسته پسرک برای بازگرداندن دفترچه مشق هم‌کلاسی‌اش، زمینه‌های اجتماعی را خاطرنشان می‌کرد.

زلزله ۳۰ خردادماه سال ۱۳۶۹ در منطقه رودبار بیش از ۵۰ هزار قربانی گرفت و بهانه بازگشت کیارستمی به «کوکر (روستایی در استان گیلان)» را فراهم کرد و حاصل آن فیلم «زندگی و دیگر هیچ» بود که روایتی از مرگ و زندگی، ویرانی و ساختن، درد و آرامش و درنهایت نمایی از سازگاری مردم با رنج ناشی از مرگ و آوارها بود. کیارستمی برای پایان‌بخشی به داستان کوکر به سراغ شاهکاری به‌نام «زیر درختان زیتون» رفت. داستانی از یک عشق به‌جای‌مانده در زلزله و زوجی که تلاش می‌کردند تا همچنان ستایشگر زندگی باشند؛ هرچند تعداد زیادی از افراد خانواده خود را در میان آوارها دفن کرده بودند. سینمای ایران دوباره جانی از عشق گرفت، بی‌آنکه به دام فیلم‌فارسی افتاده باشد و قهرمان آن در کاباره‌ها عشقی سطحی را فریاد بزند. اینجا عشق زبانی ساده و صمیمی داشت و بدون لکنت از پرواز سخن می‌گفت. جوان اول فیلم برای یک سرپناه ساده و داشتن همسری سخن می‌گفت و حق خود را از زندگی طلب می‌کرد. در یک کلام، فیلم «زیر درختان زیتون» به‌نوعی یک مانیفست سیاسی است؛ باید از جنگ و خشم گذر کرد، تنها زندگی است که ارزشی انسانی و اخلاقی دارد.

این سه اثر در کنار هم نشانه‌ای از یک معنا بودند که در اکران‌های خارجی نیز فراتر از یک خوانش سینمایی عمل کردند و برای بیننده آن‌سوی مرزها یک پیام داشتند؛ مردم ایران در اوج جنگ و آوار زلزله و مشکلاتی دیگر هنوز هم بردباری خود را حفظ کرده‌اند و زندگی را دوست دارند.

این یادداشت در روزنامه پیام ما به چاپ رسیده است.

About محسن تیزهوش

Check Also

گذرا در ظاهر، پایدار در معنا

بشر و زمین، دو هم‌سفر دیرین زندگی‌اند؛ رابطه‌ای که از آغاز پیدایش تا امروز ادامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *