هیچ خونی سرخ‌تر نیست

آسمان را خاکستر گرفته و بوی خون و باروت با هم ترکیب شده و صدای مهیب توپخانه رنگ از رخسار سربازان ربوده که فرمانده فریاد می‌کشد “برید جلو و نترسید ، خدا با ماست.” اندکی بعد یکی از سربازان پس از نگاه کردن به محیط پیرامونی و ارزیابی شرایط، جواب فرمانده را اینگونه می‌دهد “اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که اینطور دارن مارو تیکه پاره میکنن؟” این شرح یک لحظه سینمایی نیست که رنگی از حقیقت نداشته باشد. این فقط یک دیالوگ ماندگار نیست که در فیلم “نجات سرباز رایان” نوشته و به درستی کارگردانی شده باشد. اینجا یک درنگ تاریخی برای بازگشت به صلح و دوری کردن از چند شعار جوان‌پسند و اقدامی فریب‌کارانه است.

از ابتدای تاریخ تا همین روزگار معاصر، هیچ جنگی بر مدار عقل و منطق نچرخیده و نمیتوان از سلاح‌های گرم انتظار آبادانی و خرمی داشت. در سالهایی که جهان با جنگ‌های مختلف شاهد از بین رفتن عشق و صلح و اخلاق بود، در سینما ژانر ضدجنگ پیش از بیش جاندار و ماندگار شد. سینما بهترین فضای فرهنگی و هنری موجود برای از بین برده تقدس از هر جنگی است. یکی از آثار موفق این سالها فیلم کوتاه “شهر شاعران” است که توسط “سارا رجایی” در بیرون از مرزهای ایران ساخته اما اثر روزگار این سرزمین را درخشان تصویر می‌کند.

مخاطب در هر کجای جهان که باشد با خط روایت این فیلم کوتاه همراه میشود زیرا فیلمساز به خوبی جنگ و از بین رفتن خاطرات خانوادگی را لمس کرده و بسیار هوشمندانه با استفاده از آرشیو شخصی، پیرنگ اصلی روایت را به یک هذات‌پنداری انسانی تبدیل می‌کند. فیلم در فرمی ساده اما موثر در گسترش محتوا، شهری را را نشان می دهد که بی‌تاب ساختن است و نام تمام خیابان‌ها به نام شاعران ثبت می‌شود. مردم شوق زیستن دارند و در عقل آنها خونی از شعر جاریست. همه چیز طبق روال در حرکت است که جنگ هشت ساله آغاز میشود. و این رخداد تلخ، ماهیت شهر را تغییر میدهد.

زبان اثر با شعر تنظیم شده و شاعرانگی فیلمساز به اوج خود رسیده که جنگ در درون آن رخنه کرده و همین سببی برای تغییر چهره شهر میشود. اکنون دیگر شاعری باقی نماده که نامش را روی خیابان‌های جدید بگذارند. بسیاری از مردم آوارگانی هستند که دیگر از یاد شاعران غافل مانده‌اند و نام مردگان در شهر می‌چرخد. شهر درگیر نفرین جنگ شده و زبان شعر جایش را به بیان تند آتش داده. شهر شاعران بعد از جنگ نیز چندان روی آرامش را به خود نمی بیند. فیلمساز همزمان که به سراغ مادرش می رود روایتش را نیز از شعر و شاعرانگی به زن و زنانگی تغییر می دهد.

در این مرحله فیلم وارد یک فضای فکری دیگر شده و یکی از مهمترین آثار بعد از جنگ (محدودیت در شعر و رقص و شادی) رخ داده و گویی خرافات وارد میدان پس از جنگ شده. بعد از عنصر “شعر” حالا “زن” نیز در حصار شهری جنگ‌زده محصور میشود. و جنگ چنین بلایی است که می تواند یک شهر را فلج کند که در آن انسانیت در مسلخ پوچی به تماشای مرگ بنشیند. این فیلم‌کوتاه در میان صدها اثر داستانی و مستند یکی از ظریف‌ترین و خلاقانه‌ترین فیلم‌های ضدجنگ ایرانی‌ست که بسیار کم دیده شده.

سینمای ضد جنگ با هدف افشای واقعیت‌های تلخ و پیامدهای ویرانگر و برای به چالش کشیدن تجلیل از جنگ و برانگیختن بینندگان به جهت زیر سوال بردن ضرورت و هزینه‌های انسانی آن ساخته می‌شود. این آثار اغلب روایت‌های دست اول از سربازان، غیرنظامیان و سایر افراد آسیب‌دیده را به نمایش می‌گذارند و طیف وسیعی از دیدگاه‌ها را در مورد تأثیر انسانی جنگ ارائه می‌دهند.

در این میان مستندهای ضد جنگ فراوانی نیز با هدف ارائه طیف وسیعی از دیدگاه‌ها، از جمله دیدگاه‌های سربازان هر دو طرف، معترضان ضد جنگ و غیرنظامیان ساخته شده‌اند. در این ژانر از سینما شاهد این رخداد مهم هستیم که باید انگیزه‌های پشت جنگ را زیر سوال برد. آسیبهای روحی، آوارگی و از دست رفتن جان انسانها ارمغان جهان تاریک جنگ است. در سینمای ضدجنگ این واقعیتها را باید به تصویر کشید که در هیچ جنگی جایی برای افتخار وجود نداشته و انسان را تفکر انتقادی و جهانی در صلح مترقی و متمدن می‌کند.

نسخه چاپ شده در روزنامه پیام ما

About محسن تیزهوش

Check Also

گذرا در ظاهر، پایدار در معنا

بشر و زمین، دو هم‌سفر دیرین زندگی‌اند؛ رابطه‌ای که از آغاز پیدایش تا امروز ادامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *