ژانپیِر و لوک داردن در «مادران جوان» بار دیگر توانایی خود را در روایت واقعگرایانه نشان میدهند و اینبار تمرکز خود را بر تجربهای گذاشتهاند که پیشتر در آثارشان تنها نشانهای گذرا بود؛ زندگی دختران نوجوانی که در دل فقر، نقش مادری را زودتر از زمانش برعهده گرفتهاند. فیلم که نخستین بار در جشنواره کن ۲۰۲۵ نمایش داده شد و جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد، نقطه چرخشی در کارنامه آنهاست؛ زیرا برای نخستین بار به جای روایت تکمحور، چند زندگی همزمان را در مرکز قرار میدهد و تصویری چندلایه از زنانگی در بستر نابرابری ارائه میکند. از همان لحظههای آغازین، نگاه دوربین مخاطب را وارد فضایی میکند که در آن بدن نوجوان حامل فشار اجتماعی، اضطراب مسئولیت و آسیبپذیری عاطفی است و تنها به نشانهای از فقر محدود نمیشود.

در گذار از جهان «رزتا» که پیرامون یک شخصیت شکل میگرفت، این فیلم پنج دختر نوجوان را دنبال میکند و همین انتخاب معنای اجتماعی روایت را دگرگون میکند. مادری زودرس دیگر یک رویداد فردی نیست؛ بلکه پیآمد مجموعهای از نابرابریها و حذفهای پایدار است که بر زندگی این دختران سایه انداخته است. هر یک از شخصیتها دریچهای به تجربهای مستقل هستند، اما این تجربهها در نهایت به یک زیست مشترک میرسند: زیستی که در آن فرصت رشد، انتخاب و آینده محدود شده، اما بار بزرگسالی زودهنگام سنگینتر از همیشه است
زبان تصویری داردنها همچنان بر پایه سادگی، نور طبیعی و همراهی نزدیک دوربین با بدن شخصیتها بنا شده است، اما کارکرد این نزدیکی در «مادران جوان» تغییر یافته است. دوربین اینبار در جستوجوی نشانههای درونی است؛ تنشهای جسمی و عاطفی که بهطور معمول پشت دیدن کلیشهای از فقر پنهان میمانند. حرکت نرم دوربین و همنشینی با لحظههای روزمره، نوعی ثبت مداوم و بیفاصله از تجربه زنانه میسازد؛ تجربهای که هم واقعی است و هم به دلیل خام بودنش، گاه خطر تقلیل یافتن به یک وضعیت بحرانی دائمی را به همراه دارد. این همان نقطهای است که واقعگرایی میتواند روایت را به دام تکرار بیندازد؛ هرچند داردنها در بسیاری از لحظهها این خطر را با دقت و کنترل ریتم خنثی میکنند.
ریتم فیلم بهگونهای تنظیم شده که امکان دنبال کردن چند زندگی را بدون ایجاد شلوغی فراهم کند. برخلاف ضرباهنگ پراضطراب «رزتا»، اینجا جریان روایت آهستهتر است تا فرصت شکلگیری صداهای متفاوت فراهم شود. این انتخاب سبب میشود مخاطب نهفقط بحران، بلکه طیف پیچیده احساسات و واکنشهای شخصیتها را ببیند. لحظههای کوچک همدلی میان دختران، مکثهای کوتاه در دل آشفتگی و حتی امیدهای شکننده، کیفیتی انسانی به فیلم میدهد که از چارچوب روایت صرفاً اجتماعی فراتر میرود.

وابستگی شدید فیلم به عناصر واقعی«لوکیشنهای ساده، حذف هرگونه جلوهپردازی و ثبت بیواسطه رفتارها»کیفیتی شبهمستندی ایجاد میکند که هم نقطه قوت است و هم محدودیت. این نزدیکی به واقعیت اگرچه به فیلم اصالت میدهد، اما گاهی مانع از پرداخت گستردهتر به لایههای احساسی میشود. مادری زودرس صرفاً یک وضعیت اجتماعی نیست؛ آمیزهای از پیوند، ترس، امید و کشاکشهای شخصی است که همیشه در قاب فرصت بروز کامل پیدا نمیکند.
«مادران جوان» به دلیل تمرکز دقیق بر تجربه دخترانی که معمولاً در حاشیه دیده میشوند، جایگاهی متمایز در سینمای داردنها پیدا میکند. فیلم بدون خطابهپردازی نشان میدهد چگونه جامعه بارهای سنگین را بر شانه کسانی میگذارد که کمترین فرصت برای تصمیمگیری درباره زندگی خود دارند. با این همه، روایت تأکید میکند که حتی در دل تنگنا، همدلیهای کوچک و لحظههای کوتاه امید میتوانند معنایی تازه به زندگی ببخشند. این نگاه دقیق و بیواسطه یادآور این است که واقعگرایی داردنها هنوز توانایی ثبت رنج و پایداری انسان «به ویژه زنان» را با صداقت و حساسیت فنی حفظ کرده است.
این یادداشت در روزنامه پیام به چاپ رسید.
محسن تیزهوش