«صراط ۲۰۲۵ »، تازهترین فیلم الیور لاکس، میان سینمای تجربی و درام مینیمالیستی حرکت میکند. از همان ابتدا، خود را نه بهعنوان یک روایت کلاسیک، بلکه بهمثابه ساختاری ادراکی معرفی میکند. این رویکرد فیلم را نمونهای قابلتوجه برای بررسی نقش فضا، سکوت و زمان در سینمای معاصر ساخته است. داستان با گمشدن دختری در منطقهای دورافتاده آغاز میشود. اما این رخداد، نه موتور یک روایت علی_معلولی، بلکه بهانهای است برای ورود به فضایی پر از لایههای معنایی و روانشناختی. لاکس با آگاهی از این ظرفیت، بار اصلی پیشبرد فیلم را به عناصر فرمی میسپارد و میکوشد تجربهای متافیزیکی را از خلال تصویر بازآفرینی کند.

در این چارچوب، گمشدن دختر نه یک رخداد فردی، بلکه تمثیلی از گمگشتگی انسان معاصر است. فیلم با بهرهگیری از فضا، صدا، افق و حرکت، مخاطب را در فرآیندی قرار میدهد که بهجای پاسخ، پرسش ایجاد میکند. تصاویر فیلم بر قابهای باز، عمق میدان گسترده و تأکید بر خلأ بصری استوارند. استفاده از بیابانهای جنوب مراکش به فیلمساز امکان میدهد فضا را فراتر از یک پسزمینه ساده نشان دهد و آن را به عنصری تعیینکننده در روایت بدل کند. بیابان در اینجا تنها یک موقعیت جغرافیایی نیست؛ بلکه حالتی روانی است، برزخی میان حضور و غیاب، یافتن و گمکردن، زندگی و مرگ. پرهیز از جزئیات اضافی و شلوغی بصری، تنهایی انسان و شکنندگی روابط را پررنگتر نشان میدهد. ترکیببندیها اغلب حول خط افق شکل گرفتهاند؛ رویکردی که پیوند استعاری میان زمین و امر متعالی را تقویت میکند.
فیلم بهطور آگاهانه از روایت خطی فاصله میگیرد. جریان روایت بر تداوم حسی استوار است، نه بر پیوستگی علی. فقدان تعلیق کلاسیک و اجتناب از ارائه اطلاعات مستقیم، مخاطب را در وضعیتی تعلیقی قرار میدهد؛ حالتی همسو با تجربه شخصیتها. طراحی صدا نقشی کلیدی دارد. سکوتهای ممتد، صدای باد و گامهای دوردست، فضایی میسازند که مخاطب را به مشارکت فعال در دریافت اثر وامیدارد. صدا تنها مکمل تصویر نیست؛ بلکه لایهای مستقل است که حضور محیط را تشدید میکند. موسیقی نیز با حداقلگرایی، تنها در لحظاتی محدود و حسابشده شنیده میشود.
اثر بر بنیانهای نمادین استوار است. عنوان فیلم، که اشارهای به مسیر گذار در سنت دینی دارد، چارچوبی میسازد که در آن شخصیتها نه فقط در جستوجوی دختری ناپدیدشده، بلکه در پی عبور از وضعیت تعلیقی خود هستند. بیابان به نماد خلأ وجودی تبدیل میشود؛ جایی که مرزهای عاطفی، اخلاقی و هویتی فرو میریزند. حرکت در این فضا استعارهای از گذار انسان از مرحلهای به مرحله دیگر است.

ساختار غیرخطی، ریتم کند و روایت تقلیلیافته فیلم را از جریان اصلی سینما متمایز میکند. این ویژگیها شاید برای مخاطب عام دشوار باشد، اما برای تماشاگر آشنا با سینمای هنری، تجربهای یکپارچه و تأملبرانگیز رقم میزند. سکوتهای طولانی و فقدان داستان روشن نشان میدهد زبان برای توضیح برخی تجربههای انسانی کافی نیست. صدای باد، رفتوآمد سایهها و کشیدگی خط افق ساختاری میسازند که در آن انسان همزمان با پوچی و معنایابی روبهرو میشود. جهانی که معنا در آن لغزان است و پیوسته نیازمند تأویل میماند. این اثر نه برای سرگرمی ساخته شده و نه برای برآوردن انتظارهای مرسوم.
هدف آن نزدیکشدن به حوزه ادراک و ایجاد نوعی مواجهه فلسفی است. در مجموع، «صراط» نمونهای جدی و قابلمطالعه از سینمای مینیمالیستی معاصر است که با انسجام فرمی، انتخابهای جسورانه و نگاه متافیزیکی، جایگاهی متمایز در میان تولیدات سال پیدا کرده و شاید همین تفاوتها سبب شد تا از نخل طلای کن دور شود!
محسن تیزهوش