«کوپال»، نخستین فیلم بلند «کاظم ملایی» است. هفت سال پیش در جشنوارههای داخلی به نمایش درآمد و تحسین تماشاگران و منتقدان را بهسمت خود جلب کرد. سپس چندسال بعد در گروه هنر و تجربه اکران و بعدتر وارد شبکهٔ خانگی شد. داستان دربارهٔ یک شکارچی و تاکسیدرمیست بهنام «دکتر احمد کوپال» است که در واپسین روزهای سال دچار بحرانی عجیب در زندگی شخصیاش میشود. «ملایی» پیش از «کوپال» فیلمهای کوتاه موفقی ساخته بود و اینبار با تجربهٔ بیشتری پا به عرصهٔ حرفهای سینما گذاشت. «کوپال» تصویر و تدوین دقیقی دارد؛ کاری که نتیجهٔ یک فیلمبرداری درست با دکوپاژی مناسب است. نماهای انتخابشده توانسته فضاسازی مطلوبی را به بیننده هدیه کند.
هرچند فیلمنامهٔ اثر میتوانست پیرنگ منسجمتری داشته باشد، اما هرچه کارگردان کم گذاشته، بازیگر جبران کرده است. «لوون هفتوان» در سالهای آخری که زنده بود بازیهای بسیار عالی از خود بهجای گذاشت که نقش «احمد کوپال» یکی از آنهاست. فقط او میتوانست نقش یک شکارچی بیمهر به محیط اطراف را ماندگار کند. او موجودی خودخواه و عبوس را زندگی کرده که خانواده برایش ذرهای اهمیت ندارد؛ فقط به شکار حیوانات فکر میکند و بهنقل از همسرش به یک بشکهٔ چربی تبدیل شده است!
فیلم را میتوان از چند جهت مورد نقد و بررسی قرار داد؛ اینکه بعد از هفت سال به سراغ این اثر رفتهایم، داشتن ایدهٔ همچنان خوب فیلم است. ایدهای که خلاقانه به تصویر کشیده شده و در تمامی این سالها شاهد تکرار آن در فیلمهای کوتاه داستانی بودهایم. اتفاقی که سبب ضربهزدن به روایت طبیعتگرایی شده و بکرزایی را از بین برده است. در این سالها شاهد رشد بیدلیل و بیجهت آثاری بودهایم که مثلاً در طبیعت میگذرند، اما هیچگونه دغدغهای در درون آنها نیست. پرداختن به یک محیطبان عاشق و یا شکارچی حشرات و خزندگان شاید سبب تشویق شود، اما اثری ماندگار نیست. این درحالیست که اثری همچون «کوپال» توانسته بهخوبی به یک شکارچی نزدیک شود.
لحن و میزانسی که در این فیلم به کار گرفته شده، براساس نماد پیش میرود؛ از خانه که تنها لوکیشن اثر است تا «هایکو». سگ خانگی دکتر کوپال که تمام زندگی خود را وقف تاکسیدرمی و شکار کرده تا شاید عقدهٔ کودکی خود را درمان کند. همسر او با بازی «نازنین فراهانی» هم نمادی از سرکوبشدن و نادیدهگرفتن زنانی است که فارغ از هیاهوی مردان، عاشق نقاشی و کتاب و از خشونت جاری در جامعه فراری هستند.
روایت اصلی، نقدی است بر جامعهای که میخواهد مدرن شود، اما هنوز نمیداند گامهای اصلی برای گذر از سنتها چیست. این جامعه همچنان در خانه گیر کرده؛ حتی اگر تمام وسایل بهروز باشد و تلویزیون خانه متصل به تبلیغات خوشرنگ و جذاب. میتوان از رویکرد اثر به جامعه بسیار نوشت، اما بهتر است در برخورد با چنین آثاری نگاه مخاطب به اثر را مبنای نقد قرار داده شود. از بین رفتن تنوعزیستی و تمرکز بر غذاهای فستفودی و در کل آسیبی که انسان به پایداری محیط زیست میزند، در «کوپال» قابل مشاهده است.
اثر را میتوان در گذر این سالها به تماشا نشست و دلیل این جمله اینجاست که هنوز هم جامعهٔ ما در این توهم این مانده که میتواند بهراحتی به جهان مدرن نزدیک شود. این درماندگی که در کوپال شاهد آن هستیم، نشانهٔ تخریب بیوقفهٔ طبیعت و از بین رفتن خانواده و واپسگرایی جامعه است. در سکانس آخر میتوانیم انتقام طبیعت را به چشم ببینیم؛ کلیدی رهایی در شکم هایکوست و کوپال مجبور میشود برای فرار از خانه دست به کاری بزند که برخلاف میل اوست؛ آری، طبیعت با هیچکس شوخی ندارد، حتی اگر یک شکارچی ماهر باشی.