تغییر اقلیم فقط یک عنوان برای سخنرانیهای زیبا و نیز دلیلی برای مشهورشدن افراد نبوده و نیست و درحالحاضر به دلیل شواهد و تحقیقات گسترده و علائمی که زمین از خود برای ما ارسال میکند، نمیتوان آن را توهم یک جمع خاص برشمرد. در یک دهه اخیر تعداد بیشماری از دانشمندان و محققان حوزه محیط زیست و اقلیمشناسی بر این حقیقت تلخ گواهی دادهاند که نوع بشر به دلیل زیادهخواهیهای بیشمار، بهرهبرداریهای بیش از توان اکولوژیک زمین، استفاده از سوختهای فسیلی و نادیدهگرفتن حقوق حیوانات و چرخه زیستی زمین در مسیر انقراض قرار گرفته است.
هنگامی که برای سودهای کلان و طرحهای زودبازده اقتصادی، جنگلهای زمین را بیابان میکردیم یا آن هنگام که بر طبل توخالی سدسازیهای بیحد و مرز میکوبیدیم تا اکوسیستمهای آبی و خاکی زمین را نابود کنیم یا آن زمان که با چشمان بسته، تنوع زیستی کره مسکون را به تسخیر خویش درمیآوردیم و از این همه جهالت لذت میبردیم و به آن افتخار نیز میکردیم، فکر امروز را کرده بودیم؟ امروز، تغییرات آبوهوایی، گلوی ما انسانها را گرفته و از مدتها پیش، زنگ بیدارباش به صدا درآمده تا تحقیقات نشان دهند تا سال ۲۱۰۰ میلادی، نیمی از گونههای کنونی زمین از بین خواهند رفت و در روند انقراض ششم، ما انسانها عامل اصلی این نابودی هستیم.
به دیگر سخن، ازبینرفتن گیاهان و حیوانات موجب ازبینرفتن خودمان خواهد شد و اینک با کمال تأسف باید گفت بخش عظیمی از ما همچنان در خواب مانده و غافل از این موضوع هستیم که درنگ جایز نیست و فرصت، بسیار اندک است. در حقیقت بالارفتن دمای سطح زمین، بسیاری از پایداریهای زیستی را به خطر انداخته و اینک شهرها و جزایر بسیاری در جهان با آبشدن یخهای قطبی و بالاآمدن سطح آب دریاها از روی نقشه گیتی محو خواهند شد. این درحالی است که تغییر در شاخصهای مهم هواشناسی همچون دما و بارشهای جوی، توانسته است بسیاری از سرزمینها را با بحرانهایی همچون افزایش خشکسالی یا ترسالی، قحطی، فقر، سیل، طوفان و بحرانهای از این نوع در حوزه اقلیم روبهرو کرده و این رخداد، چالش مهاجرتهای محیط زیستی را فراهم خواهد کرد.
آنگاه که بحران به عمیقترین نقطه خود رسید، آیا مرزهای خودساخته را به روی میلیونها انسان خواهیم گشود؟ آنگاه خشونت را کنار گذاشته و به جای جنگ، راه صلح و حفاظت از زمین را درپیش خواهیم گرفت؟ اگر عمق فاجعه بیش از اینها باشد، باید چه کنیم؟ اگر بر سر یک چاه آب شیرین جمع شدیم، تمدنها و فرهنگهایی که همواره از آن بهعنوان افتخار یاد میکنیم، ما را نجات خواهد داد یا برای نجات خویش دست به هر کاری خواهیم زد؟ اگر طوفان تغییر اقلیم، شدت دو چندانی گرفت، حاضر هستیم برای نجات زندگی از ثروت و قدرت خود نیز بگذریم؟ امروز که این هشدارها را میشنویم چرا سرعت عملکرد خود را در بهبود شرایط زیستی افزایش نمیدهیم؟ امروز میتوانیم از عمق فاجعه بکاهیم اما همچنان منتظر معجزه سیاست هستیم. بهراستی تا امروز کدامیک از تفاهمنامههای اهالی سیاست از دردهای انسان و حیات به شکلی نسبتا مطلوب کاسته است؟
ما انسانها از انقلاب صنعتی به بعد در میان غوغای سوختهای فسیلی، زندگی ماشینی و مصرفگرایی بیش از حد غرق شده و از یک نکته بسیار مهم غافل ماندهایم و آن اینکه نظام دامپروری با تولید انواع گوشت حیوانات و محصولات جانبی نهتنها اسباب سلامتی ما را فراهم نکرده بلکه با تولید بالای دیاکسیدکربن و متان تأثیر چشمگیری بر تغییر اقلیم گذاشته است.
درحالحاضر تولید انواع گوشت به دلیل مصرف مقادیر بسیار بالایی از مواد اولیه باارزش همچون سویا در کنار استفاده از انواع هورمونهای مخرب رشد و درنهایت تولید گازهای گلخانهای که موجب گرمایش جهانی شدهاند، در کنار سوختهای فسیلی، سیل عظیمی از مشکلات زیستی را به سوی ما و میلیونها جاندار روانه کرده و این درحالی است که در کشورهای در حال توسعه مصرف گوشت جهانی تا سال ۲۰۵۰ افزایش ۷۶ درصدی پیدا میکند و کشورهای توسعهیافته نیز همچنان بر استفاده از محصولات حیوانی پافشاری میکنند. تغییر رژیم گوشتخواری به گیاهخواری و عدم مصرف محصولات جانبی از حیوانات، بخشی از درمان تغییر اقلیم است که ما میتوانیم آن را از همین لحظه شروع کنیم.
در حقیقت حامی محیط زیستبودن و تلاش برای کاهش مخاطرات تغییر اقلیم باید در کنار تغییر در رژیم غذایی صورت بگیرد و این یک تضاد در میان ماست که همچنان میخواهیم از محیط زیست دفاع کنیم اما مصرف بیش از اندازه گوشت را کنار نمیگذاریم! درنهایت باید چنین گفت که تفاهم کشورهای صنعتی بر سر کاهش سوختهای فسیلی بسیار مهم است اما نمیتوان پشت درهای بسته سیاست ماند و دست روی دست گذاشت؛ ما انسانها نیز تا قبل از آنکه سیل بیاید و ما را بر صدر لیست انقراض بنشاند، باید بر سر نوع تغذیه و تغییر خردمندانه آن با خودمان به توافقی تاریخی برسیم. آیا از جای برخواهیم خاست؟